از مهمترین مبانی دین، تَبّری (تَولاّ، در عربی تَولّی: دوستی داشتن با کسی، تَبرّا در عربی تَبرّی: بیزاری، بیزار شدن از...) و بیزاری جستن از بنیانگذاران حکومت ظلم و فساد و دشمنان ائمه هدی است، و این در پی تَولی و اظهار محبت و تحیَّت به پیشوایان دینی است. از آن جهت که این دو حالت روانی، از عواطف مهم انسانی است که در تربیت اخلاق فردی و همچنین فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آثار مهمی دارد، و انگیزه بسیاری از رفتارهای پسندیده یا ناپسند میباشد، نخست به توضیحی در این باب میپردازیم و سپس شواهدی از متن زیارتها نقل میکنیم.
← محبت و عداوت دو حالت عاطفی
رغبت و نفرت، محبت و عداوت از حالات انفعالی و عواطف انسان است، که به طور طبیعی در افراد وجود دارد، و در روانشناسی مورد تحقیق قرار میگیرد. یک مسلمان صمیمی و پایبند به مذهب نمیتواند در دل نسبت به موافقان و مخالفانِ عقیدتی خود حالتی یکسان داشته باشد، زیرا لازمه اعتقادِ راستین به یک مکتب جانبداری و دفاع از آن، و علاقه به پیشوایان و نفرت و دوری از مخالفانش میباشد، که اگر شخص مکتبی چنین حالتی نداشته باشد، بیشک مخالفان از نوعی ضدیت و دشمنی نسبت به او و مکتبش خالی نخواهند بود، چنانکه در رویدادهای سیاسی و اجتماعی کنونی هم میبینیم.
← اسلام و جنبههای عاطفی
افزون بر این اسلام که دینی جامع و کامل است، تعلیماتش هیچگاه منحصر بهاندامهای بدن و اعمال ظاهری نمیشود، بلکه دربارهی مقاصد و نیّات آدمی نیز حکم و دستور دارد، و به خصوص نسبت به عاطفهی محبت و عداوت که از عواطف قوی انسان است رهنمودهایی عرضه میکند که از حکمت و واقعبینی تعلیماتش حکایت مینماید. راز مطلب و اهمیتش در این است که انسان (گذشته از موارد استثنایی) پیشتر و بیشتر از اینکه تابع استدلال و منطق و علم باشد پیرو احساسات و عواطفش میباشد، چنانکه انگیزهی بسیاری از رفتارهایش دلبستگیها و دل آزردگیهاست، یا روحیهی تبعیت از رسوم رایج و تقلید از بزرگان قوم.(اهمیت «حکومت» و اداره کنندگان کشور نیز به همین علت است که در اصلاح یا به فساد کشاندن عامّه مردم تاثیری فراوان دارند و خواه ناخواه مورد تقلید عمومی واقع میشوند.)
← شواهدی از قرآن
به این جهت در قرآن کریم و احادیث، محبت و عداوت آدمی نیز تحت حکم الهی در آمده چنانکه میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْاِیمانِ؛ [۱۱۳] ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند آنها را ولی (دیار و یاور و تکیهگاه) خود قرار ندهید...» (آیهی بعد از آن نیز با لحنی تهدیدآمیز میفرماید: نباید قوم و خویش و اموال و تجارت، از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوبتر باشد. آیات در این مضمون فراوان است و مجال شرحش نیست، از جمله رجوع شود به:سوره مائده، [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] سوره اعراف، [۱۱۷] سوره ممتحنه [۱۱۸] ) و راجع به تبرّی جستن حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) از عمویش میخوانیم: «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبّری مِنْهُ؛ چون بر او (ابراهیم) آشکار و ثابت شد که (عمویش) دشمن خداست (چون بتتراش است) از او بیزاری جُست.» (این سورهها نیز ملاحظه شود. سوره توبه، [۱۱۹] سوره بقره، [۱۲۰] سوره زخرف [۱۲۱] ) چنانکه از این آیه و نمونههای دیگر بر میآید این بیزاری و دوری و زشت شمردن نسبت به عقیده نادرست و اعمال ناشایست کافران میباشد نه خود شخص، تا «انسان دوستان» خرده نگیرند که باید همه را دوست داشت، که «صلح کل» بودن در واقع نشان عقیده راسخ و ثابت نداشتن است، و آفریدگار متعال و رسولش نیز از مشرکان بَری و بیزارند، [۱۲۲] یعنی از شرک و عقاید سخیف و فاسد.
← شواهدی از روایات
و اینک شاهدی از احادیث: فُضیل بن یَسار گوید: از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم، آیا حب و بغض از ایمان است؟ فرمود: مگر ایمان چیزی غیر از حب و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود: «خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دل شما بیاراست، و کفر و نافرمانی و عصیان را ناپسند شما کرد، آنان هدایت یافتگانند.» [۱۲۳] بر طبق حدیثی دیگر از امام جعفر صادق (علیهالسّلام)، روزی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با طرح سئوالی در بین اصحاب به تعلیم آنها میپردازد و میپرسد: کدام یک از دستاویزهای ایمان محکمتر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضی گفتند نماز، و برخی گفتند زکات، و بعضی روزه و گروهی حج و عمره را نام بردند، و بالاخره عدهای گفتند جهاد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هر یک از اینها را که گفتید فضیلتی است، ولی جواب پرسش من نیست، محکمترین دستاویزهای ایمان دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا و پیروی اولیاء خدا و بیزاری از دشمنان خداست. [۱۲۴] و حتی این حالت دوست داشتن نیاکان و کارهای خیر، و دشمن داشتن بدکاران به واسطهی اعمال شرشان، خود میزان خوبی و بدی شخص معرفی شده: امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: هرگاه میخواهی بدانی در تو خیری هست، به دلت نگاه کن. اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن داری، در تو خیر است و خدا هم ترا دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست داری، در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد، و هر کس همراه دوست خود است. [۱۲۵] جمله اخیر این حدیث «والمرء مع من احبَّه» قابل تامل بیشتر است، زیرا حاکی از یک اصل اعتقادی در اسلام و بلکه حالتی طبیعی از انسان است. توضیح این که انسان که بر فطرت توحید زاده میشود، و روحش آینهای است پاک و پذیرای هر نقش و نگار، (نویسنده توجه دارد که در این باب بحثها و گفتگوهاست، اما آنچه مقتضی مقام و اصحّ اقوال دانست ذکر کرد.) در طول عمر ضمن مواجهه با امور مختلف و اشتغال به کارهای گوناگون در هر رویارویی با این پردههای رنگارنگ تصویری زشت یا زیبا بر روحش میافتد، و خواه ناخواه تاثیری بر جان و دلش میگذارد، و رفته رفته نوعی انس، علاقه و دوستی، شیفتگی به حق و حقیقت، علم و فضایل انسانی، خدمات عام المنفعه یا زن و فرزند، مال و منال، جاه و جلال و مانند اینها پیدا میکند، و سرانجام از صفات و علایقی که بسته به نوع کار و تماسش پیدا کرده شخصیت خاص او شکل میگیرد، (کراهت مکاسبی چون کفن فروشی و قصابی (ذبح حیوانات نه گوشت فروشی) دلیلی آشکار بر اثرپذیری انسان و شکل گرفتنش از نوع کار و اهدافی که در زندگی دارد میباشد.) و دست آوردها و مُکتَسباتش فراهم میآید و لذا حشر و نشرش با همانهاست که وابسته و دلبسته به آنها بوده: خدایا هوی، حق یا باطل...
← اهمیت زیارتنامهها
در تولی و تبری اینک که دانستیم چرا «انسان با کسی است که به آن محبت میورزد» ارزش تَولی و تبری را در تربیت آدمیزاد و تعیین مسیر فکری و گرایش قلبیاش بهتر درک میکنیم، و به اهمیت زیارتنامهها بیشتر پی میبریم که مستقیماً محبت و ولایت ائمه معصومین را تلقین میکند، و لعن (لعنت: راندگی، اسم است از «لعن» قال الله تعالی: اَلا لعنةُ الله علی الظّالمین (هان که لعنت خدا بر ستمگران باد) ملعون: رانده و دور کرده از نیکی و رحمت «منتهی الارب). و طعن بر ظالمان و غاصبان حقشان را بازگو مینماید، به خصوص در زیارتهای حضرت سید الشهداء (علیهالسّلام) اینک چند مثال که تَولی و تبری را میآموزد.
←← زیارت امیرالمومنین
در زیارت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میخوانیم: خدایا! لعنت کن بر قاتلان امیر مؤمنان، خدایا لعنت کن قاتلان حسن و حسین را، خدایا لعنت کن قاتلان ائمه را، و عذابشان کن به عذابی دردناک که احدی از جهانیان را آن طور عذاب نکردی، به عذابی بسیار که آن را گسستن و انقطاعی نیست، و مدت و نهایتی ندارد (چرا؟) برای اینکه با والیان امر تو مخالفت و ستیزه کردند، و آماده کن برای آنها عذابی که آن را به هیچ یک از آفریدگانت وارد نکردی... [۱۲۶] غالباً تَولی و شیفتگی زائر به امام بعد از بیان فضایل و مقامات معنوی او ذکر میشود، تا علت و موجبی باشد بر محبت و دلدادگی که به آن نیکوان روحانی دارد.
←← امام حسین در روز عرفه
به نقل نمونهای که از زیارت امام حسین (علیهالسّلام) در روز عرفه برگزیده شده اکتفا میکنیم: تو درِ هدایت و پیشوای تقوی و دستگیرهی محکم و حجت بر اهل دنیا و پنجمین از اصحاب کسایی. دست رحمت به تو غذا داد، و از پستان ایمان شیر نوشیدی، و در دامن اسلام پرورش یافتی. بنابراین دل به فراقت راضی نمیشود، و به زنده بودنت شک نمیکند.درود و رحمت خدا بر تو و بر پدران و فرزندانت باد. بعد از چند سلام و تحیت این چنین ابراز عواطف دوستانه مینماید: ای فرزند رسول الله! پدر و مادرم فدایت باد. ای ابا عبدالله! پدرم و مادرم قربانت باد. واقعاً پیش آمد ناگوار و مصیبت وارده به تو بر ما و بر همهی اهل آسمانها و زمین بزرگ و ناراحت کننده است.پس گروهی که زین بر اسب نهادند و لگام بر دهنش زدند و آمادهی جنگ و قتل تو شدند خدا لعنت کناد (از رحمت خود دور کناد). [۱۲۷] در زیارت سید الشهداء (علیهالسّلام) با این عبارت از جانیان و قاتلان تبرّی میجوییم: لعنت شود و ملعون باد امتی که شما را کشت، و امتی که با شما مخالفت کرد، و امتی که ولایت شما را انکار کرد، و امتی که بر ضد شما پشتیبانی دشمن کرد، و امتی که حاضر (در صحنهی نبرد) بود و شهادت را نطلبید. شکر خدا که جایشان را آتش دوزخ قرار داد... [۱۲۸] در زیارت کوچکی از امام حسین (علیهالسّلام)، نیمی از آن لعن و تبرّی است: سلام بر توای ابا عبدالله، رحمت خدا بر توای ابا عبدالله. خدا ترا رحمت کند ای ابا عبدالله. (با در نظر آوردن این رسم که کُنیه در عربی نامی احترامآمیز است. مزیت تکرار «یا ابا عبدالله» و ذکر نکردن اسم حضرت در زیارت مذکور معلوم میشود.) خدا لعنت کند کسی که تو را کشت، و خدا لعنت کند کسی را که شریک در (ریختن) خون تو شد، و خدا لعنت کند کسی را که این خبر به او رسید و به آن راضی شد. من در پیشگاه خدا از اینها بیزارم. [۱۲۹] در زیارتی دیگر بعد از چند سلام، زائر تَولی و تبرای خود را به زبان شهادت و گواهی دادن ذکر میکند، و این است ترجمهی آن: گواهی میدهم که تو حلال خدا را حلال شمردی و حرام خدا را حرام دانستی، و نماز را بر پا داشتی و زکات دادی، و به نیکی امر کردی و از بدی باز داشتی، و (مردم را) با روش حکیمانه و اندرز دادن به راه پروردگارتان دعوت کردی. گواهی میدهم که تو و هر که با تو کشته شد همه شهیدند و زنده و نزد پروردگارتان روزی داده میشوید. گواهی میدهم کشندهی تو در آتش است. به خدا میگروم (و خدا را میپرستم) به بیزاری جستن از کسی که ترا کشت، و از کسی که با تو جنگید و پیروی مخالفان ترا کرد، و از کسی که بر ضد تو لشکر فراهم کرد، و از کسی که صدایت را شنید و یاریات نکرد. کاش من با شما بودم و به کامیابی بزرگ میرسیدم. [۱۳۰] این مضامین شورانگیز در بیان فضایل فرزندان رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آرزوی یاری و همراهی با آنان و لعن و طعن بر ظالمان و دشمنانشان دائم به زائر تلقین میشود، و باعث تشجیع و قدرت روحی او میگردد، و شعلهی خشم مقدسی را در کانون دلش روشن میکند، که ریشهی هر ستم و ستمکاری را میسوزاند، و نفرت و بیزاریاش را نسبت به حکام ظالم بر میانگیزد، (در زیارت جامعه زائر به این حال تصریح میکند و میگوید: «سلمٌ لِمَن سالَمکم و حربٌ لِمَن حاربکم: ای پیشوایان! هر کس که تسلیم و مطیع شماست من با او در صلح و صفایم، و در برابر کسی که با شما به جنگ پرداخته است، همه جنگ و ستیزم. نیز در همین زیارت زائر این چنین تولاّ و تبرّای خود را اظهار میکند: دلم زیر فرمان شما و رایم تابع شماست، و همواره آمادهی یاریتان هستم تا خدای تعالی دینش را به وسیله شما زنده گرداند...) [۱۳۱] حکامی که یا از نسل و تبار همان پلیدان گذشته یعنی بنیامیه هستند با همان خباثت و رذالت، یا از نظر فکری و راه سیاسی از دودمان آن طاغوتیان جاه طلب یعنی عباسیان میباشند، و در هر دو صورت دشمن علم و تقوی و فضایل انسانیاند که در عترت رسول متجلی بوده و مردم را به سوی آنان میکشانده، و همین علت اصلی بغض و کینهشان نسبت به خاندان رسالت بوده است، که تا روزگار ما نیز ادامه داشته و به صورت حبس یا تبعید و تهدید فقهای مجاهد ابراز میشده است.
←← زیارت عاشورا
بیشترین لعنت و بیزاری از دشمنان خاندان عصمت و طهارت و مخالفان امامت و حکومت علی و آل علی (علیهالسّلام) در زیارت امام حسین (علیهالسّلام) در روز عاشورا وارد شده، که ترجمهی بخشی از آن ذکر میشود: ای ابا عبدالله! راستی که این پیش آمد ناگوار و مصیبت رسیده به تو بر ما و بر همهی مسلمانان بزرگ و سترگ است.آنچه به تو رسیده در آسمانها بر همهی آسمانیان (نیز) سترگ و بزرگ است. پس خدا لعنت کناد (دور از رحمتش گرداناد) گروهی را که بنیاد ستم و بیداد بر شما خاندان (پیامبر) را پیریزی کردند، و خدا لعنت کناد مردمی را که از (تصدی) مقامتان شما را باز داشتند و از رتبهها و درجاتی که خدا شما را در آنها نهاده بود دور کردند. خدا لعنت کناد گروهی که شما را کشتند، و هم لعنت کناد کسانی را که برای قدرت دادن به آنان در جنگ با شما زمینه فراهم کردند. من در پیشگاه الهی و حضور شما از آنان و پیروان و تابعان و دوستانشان بیزاری و دوری میجویم. ای ابا عبدالله! واقعاً تا روز قیامت من صلحم با هر که با شما سر صلح و آشتی دارد، و در نبردم با هر که با شما در جنگ است. خدا لعنت کناد آل زیاد و آل مروان را، و خدا همهی بنی امیه را لعنت کناد، و خدا لعنت کناد پسر مرجانه را، و خدا لعنت کناد عمر بن سعد را، و خدا لعنت کناد شمر را. خدا لعنت کناد مردمی را که زین بر نهادند و لگام زدند (اسبان را) و نقاب بستند برای جنگ و کشتن تو... ای ابا عبدالله! من تقرب میجویم به خدا و رسولش و امیرِ مؤمنان و فاطمه و حسن و تو به دوستی و پیوستگی داشتن با تو، و بیزاری و دوری از هر کس که پایهی (ظلم و قتل شما را) گذاشت و ساختمانش را بر آن بنا کرد، و ستم و بیدادش را بر شما و بر پیروانتان روا داشت... این تَولی و تبری با تعبیراتی همانند آنچه نقل شد در بقیهی زیارت عاشورا ادامه مییابد، تا به لعن و سلام میرسیم که هر یک صد مرتبه خوانده میشود، و اثر تلقینی خاصی در خوانندهی بیدار دل بر جا میگذارد، و اینک ترجمهی لعن آن: خدایا! لعنت کن نخستین ظالمی را که به حق محمد و آل محمد ظلم کرد، و آخرین پیرو او را در این ستم. خدایا! لعنت کن گروهی را که در جنگ با حسین کوشیدند، و (جماعتی را که) پسندیدند و پیروی کردند و پیمان بستند و موافقت کردند با کشتن او. خدایا! همهشان را لعنت کن و دور از رحمتت گردان. [۱۳۲] آنچه در این لعن قابل ذکر است تاکید و تشدید است که در آنها شده، و این روشنگر خباثت و دنائت افراد ملعون و جنایات جبران ناشدنی است که به حکومت حق و عدالت کردند و مسیر تاریخ اسلام را منحرف نمودند، بنابراین سخن بر سر عداوت خصوصی دو قبیله و یک جنگ پایان یافته در زمان و مکان خاص نیست، بلکه مبارزهی حق است و باطل، عدالت و ظلم، در طول تاریخ انسان، که امروز نیز با تمام مظاهرش شاهد و ناظر آنیم. پس تا کاخ ستمی در جهان برپاست، این دعایِ بد (دعای بد، مترادف نفرین و لعن است.) رواست، و تا دست تجاوزی دراز است، درِ این لعن به رویشان باز است. این لعنها و نفرینهای پیاپی طبعاً دشمنی و نفرت خواننده زیارت عاشورا را به آن ستمگران و پیروانشان که همیشه یافت میشود بر میانگیزد، و شعله خشمی مقدس را بر ضد هر تجاوز و حق کشی و بیعدالتی در دلش روشن نگاه میدارد، و قهری آشتی ناپذیر را با هر گناه و ستم و پلیدی در وجودش بر جا میگذارد، و طبیعی است که چنین زائری خود هیچگاه به خیانت و جنایت آلوده نخواهد شد، و این است اثر تربیتی و عملی تَولی و تبری.