مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون
مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون

داستان اسلام را چند می فروشید؟

مقیم لندن بود،

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود
و کرایه را می پردازد.
راننده بقیه پول را که بر می گرداند
۲۰ سنت اضافه تر می دهد !
می گفت:
چند دقیقه ای با خودم ....
بقیه در ادامه مطلب...

حجاب،محجبه،چادر،چارقد،پوشیه،مطالب خواندنی،داستان مذهبی
  

مقیم لندن بود،

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود
و کرایه را می پردازد.
راننده بقیه پول را که بر می گرداند
۲۰ سنت اضافه تر می دهد !
می گفت:
چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم
که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم
و گفتم آقا این را زیاد دادی …
اعتقاداتان را چند می فروشید ؟
گذشت و به مقصد رسیدیم.
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت
آقا از شما ممنونم.
پرسیدم بابت چی؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم
اما هنوز کمی مردد بودم.
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
با خودم شرط کردم
اگر بیست سنت را پس دادید بیایم.
فردا خدمت می رسیم !
تعریف می کرد:
تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد.
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم !
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.