مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون
مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون

اشعــار و زندگی نــامه آخر ماه صفر

اشعــار و زندگی نــامه آخر ماه صفر

حضرت محمد صلی الله علیه و آله
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

در ادامه مطلب...

مرجع مطالب فرهنگی مذهبی  
با سلام .
ایام حزن و اندوه را به شما تسلیت میگوییم.

زندگی نامه این سه بزرگوار برای دیدن بر روی عکس ها کلیک فرمایید.

وفات حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم،مطالب فرهنگی مختلف


زندگی نامه حضرت امام حسن مجتبی ع،مطالب فرهنگی مختلف
زندگی نامه حضرتعلی بن موسی الرضا ع،مطالب فرهنگی مختلف

*************************************
در سوگ حضرت محمد رسول الله (ص)

ختم رُسُل به سوی جنان می‌کند سفر / جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر

ریزید خون ز دیده که در آخر صفر / کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر

رحلت نبی رحمت تسلیت باد

.

.

.

لحظه های آخر پیغمبر است
روح هستی درمیان بستر است
اشک اوازبی کسی حیدر است
قصه نامردی ومیخ در است
قطره قطره اشک او داردسخن
ازدل ولبهای پرخون حسن
در نگاه آخرش راز مگوست
حرفها ازبوسه زیر گلوست. ایام شهادت خاتم الانبیا حضرت رسول الله محمد بن عبدالله صلى الله و علیه و آله و حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام را تسلیت عرض مى نمایم ، التماس دعا

.

.

.

آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد

باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد

دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد

هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست . . .

.

.

.

دریغا که روح دعا، رفت در خاک / گرفتند از ما روان دعا را

به سوگ محمّد، بگریید، یاران / که زهرا ببیند، سرشک شما را . . .

.

.

.

یا رسول الله

مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد

اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم . . .

.

.

.

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده

خاموش، شمع محفل نورالهدی شده

ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب

واویلتا عزای رسول خدا شده

.

.

.

باور کنید قامت حیدر خمیده است

رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است

باور کنید بغض حسن مانده در گلو

خونِ ‌دل حسین به صورت چکیده است . . .

.

.

.

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است / دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه / تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است  . . .

.

.

.

مهرت به کائنات برابر نمی شود / داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود / سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود  . . .

.

.

.

ای امت رسول، قیامت بپا کنید/ لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید

در ماتم پیمبر و تنهایی علی / باید برای حضرت زهرا دعا کنید  . . .

.

.

.

آه و واویلتا محشر کبری شده/ روز تنهایی حیدر و زهرا شده

حضرت فاطمه دارد این زمزمه/ السلام علیک، یا رسول الله



در سوگ غریب مدینه امام حسن مجتبی غلیه السلام

******************************


دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
مبین ز نسل حسن هیچکس امام نشد
به حُسن بینی اگر هر امام را، حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بی صدا حسن است
حسین نهی به قاسم دهد، حسن دستور
ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است!
بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت
بیا که کنیه شیرخدا اباحسن است
محمدسهرابی
.
.
.
اول امام زاده ی عالم حسن سلام
راه نجات عالم و آدم حسن سلام
ابن السحاب و زاده ی دریا چه گوهری
خورشید هستی و کرمت ذره پروری
از درک شعر و مرثیه ها هم فراتری
ارباب اگر تویی چه کنم غیر نوکری؟
بی دفتر و حساب، کریمانه می دهی
ساده، بدون قصر و کرمخانه می دهی
دستان بخشش و کرمت سبز یا حسن
صاحب لوایی و علمت سبز یا حسن
زهرا نژادی و قدمت سبز یا حسن
یک روز می شود حرمت سبز یا حسن
روزی که منتقم برسد از دعای تو
یک گنبد قشنگ بسازد برای تو...
نوکر نوشت :
ﻛﺮﻳﻢ ﺑﻴﺮﻕ ﻭ ﺻﺤﻦ ﻭ ﻋﻠﻢ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻛﻨﺎﺭ ﻓﺎﻃﻤﻪ)ﺱ(ﻫﺮﮔﺰ ﺣﺮﻡ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺩﻥ ﺣﺎﺟﺖ ﻗﺴﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺑﺨﺸﻴﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﺑﻘﻌﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻼ ﺑﺨﺸﻴﺪ...
.
.
.
حسن جان(ع)

روزی رسد که یک حرمی را بنا کنیم

تا تَحتِ قُبه یِ حسنی ات دعا کنیم


با اولین سلام به درب ورودی ات

ذکر دخول درب حرم را نوا کنیم


طفلانِ ما برایِ تو قُلَک شکسته اند

شادند از اینکه کُلِّ حرم را طلا کنیم


یک پنجره برای حرم جور میکنیم

دردی که بی دواست در آنجا دوا کنیم


بر رویِ قبر اُمِّ بنین مادر شما

آیا شود که خانه ی سقا بنا کنیم؟!


حتماً برای شستن قبر رفیع ِ تو

با این گلاب چشم حرم را جلا کنیم
.
.
.
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع.
یک فراخوان کمک؛ طرح احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
جایزه؛ فرشچیان قطعه زیبای عقیق
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
کارگران مشغولند ؛ طرح احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع چند روز مانده به اتمام ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
مهدی فاطمه(عج)اید به تماشای ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
نماز؛ صحن عتیق ٠٠٠٠٠
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
فلش راهنما؛ مرقد زهرای شفیع

اللهم عجل الولیک الفرج
.
.
.
جانم به این شعر..
ایوان طلای بقیع


فکر توام و... صحن و سرائی که نداری
داغ حرم و درد بنائی که نداری

له له زده ام تا بنشینم لب حوض و
فواره ای و آب نمائی که نداری

زوّار تو حیران که چگونه بنشینند
در گوشه ی تنهائی جائی که نداری

کو کهنه رواقی که به قلبم بفشارد
هفتاد و دو تا کرببلائی که نداری

آن قدر غریبی که نیفتاده کنارت
مشک و علم و دست جدائی که نداری

بگذار که بر سنگ بکوبم سر خود را
با محتشم نوحه سرائی که نداری

پس می شکنم تکه به تکه دل خود را
در تکیه ی لبریز عزائی که نداری

سخت است که معصوم زمین باشی و... اما
عمری بخوری چوب خطائی که نداری!!...

حالا به چه حالی بگذارم دل خود را
در گوشه ی ایوان طلائی که نداری؟...

در سوگ حضرت علی بن موسی الرضا علیه اسلام

راهم بده دگر شفاعت نیاز نیست

مرهم برای زخم و جراحت نیاز نیست

اینجا حساب روز قیامت به دست تو

دیگر مرا به روز قیامت نیاز نیست

دستت همیشه بر سر من باد تا ابد

با دست تو دگر به شفاعت نیاز نیست

"امیرفرخنده"
.
.
.

کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد          دم از صفات رضا بی احد نخواهد زد

گدای کوی رضا که این امام رئوف                 به سینه احدی دست رد نخواهد زد
.
.
.

قلب مؤمن این حقیقت را گواهی می دهد      لطف حق مارا نجات از رو سیاهی می دهد

با خلوص دل اگر آیی به پابوس رضا              مزد اخلاص تو را هر چه که خواهی می دهد
.
.
.

سعی کن زائر دلخسته این درگردی                         در یم رحمت حق پاک و مطهر گردی

دست خالی به بر حجت حق آمده ای                       روسیاهی است اگر دست تهی برگردی
.
.
.

خواهی اگر ای دل که شود مشکلت  آسان      در برزخ و در حشر نباشی تو هراسان

بگشای به درگاه رضا  دست گدایی              بنشین به در خانه ی سلطان خراسان

.

.

.

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو  
***حاج علی انسانی***

.

.

.

یک نفر عاشقانه می آمد، نفس کوچه ها معطر بود
روی گلدسته ها اذان می ریخت ، زائری در افق شناور بود

چند متری جلوتر آمد و بعد، رو به روی سپیده زانو زد
در مقام ((رضا)) گرفت آرام ، ((شاهدِ)) ایستگاه آخر بود

چشمهایش به سمت در چرخید ، با نگاه غریب گفت آقا
اشک او دانه دانه می غلطید ، صاف و ساده شبیه مرمر بود

دست و پایش هنوز می لرزید ،حس او را کسی نمی فهمید
گنبد زردو صحن گوهرشاد.، محو دارالشفای خاور بود

گفت آقا غریبه ام اینجا ، جان فرزند و مادرت زهرا
زخم انگور داشت چشمانش ، رنگ و رویش شبیه ساغر بود

از غریبی ِ ضامن آهو، بغض هفت آسمان ترک برداشت
نم نمک قطره قطره می بارید ، چهره ی آسمان مکدر بود

چشمهای زمین به سوز آمد ، پشت افلاک ،از غمش خم شد
آنچه بر روزگار آمد از ، فهم و اداراک ها فراتر بود

سالگرد شهادت آقا، پا برهنه نجیب و دریا زاد
روبه دروازه های مشرق و نور، موجهایی پر از کبوتر بود
***سید مهدی نژاد هاشمی**

التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.