مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون
مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون

خاطره ای از زهرا گنزالس، مسلمان شیعه ی آمریکایی

12سال بیشتر نداشتم.
برای نخستین بار میخواستم با روسری به مدرسه بروم
هیجـــان زده بودم و خوشحــال از انتخابم.
وارد اتوبوس مدرسه شدم.
غوغایی در اتوبوس برپا بود ... من که وارد شدم ناگهان همه ساکت شدند و به من نگاه کردند.ناگهان از ته اتوبوس پسری فریاد زد:
"اونو نگاه کنید یه پارچه روی سرش انداخته"
وبقیه به تبعیت از اون منو هو کردند!
در اتوبوس باز بود و من هنوز هم فرصت فرار داشتم اما لحظه ای با خخودم فکر کردم
امروز فــرار کنم ... فــردا چــه؟؟
بالاخره که باید به مدرسه بروم
ترسیده بودم برای همین شروع کردم به راز و نیاز با خدای خودم تا حجابم را حفظ کنم.
خاطره ای از زهرا گنزالس، مسلمان شیعه ی آمریکایی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.