مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون
مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون

اول ذی الحجه،سالروز ازدواج حضرت علی وحضرت زهرا علیهم السلام

اول ذی الحجه،سالروز ازدواج حضرت علی وحضرت زهرا علیهم السلام
فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیغمبر اکرم و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد. و به عالیترین کمالات انسانی آراسته بود.
شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز در انظار مردم بالا می رفت و قدرت و شوکت

در ادامه مطلب...
اول ذی الحجه،سالروز ازدواج حضرت علی وحضرت زهرا علیهم السلام
  ادامه مطلب ...

محل دفن حضرت زینب (سلام الله علیها) در سوریه است یا در مصر؟

آیا مدفن حضرت زینب (س)سوریه است؟(سه مکان به عنوان قبر مطهر حضرت زینب(س)!!!)
 از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد.

در ادامه مطلب بخوانید... 


محل دفن حضرت زینب (سلام الله علیها) در سوریه است یا در مصر؟،مطالب فرهنگی مختلف



  ادامه مطلب ...

موج وبلاگی دوست شهیدت کبه؟

 

      

    خیلــــــــی ها را صــــــــدا میزنند   

امـّـــا

   تنها عده ای میشنوند ! 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

گام به گام عملی و مستند دوستی و انس با روح یک شهید

در ادامه مطلب... 

ادامه مطلب ...

داستان جوان و شیخ حسنعلی نخودکی

جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکے آمد و گفت :
سـ ه قفل در زندگے ام وجود دارد و سـ ه کلید از شما مےخواهم.
قفل اول اینست کــ ه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــ ه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکــ ه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود :
براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـ ه قفل با یک کلید ؟!

شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !


داستان جوان و شیخ حسنعلی نخودکی

خاطره ای از زهرا گنزالس، مسلمان شیعه ی آمریکایی

12سال بیشتر نداشتم.
برای نخستین بار میخواستم با روسری به مدرسه بروم
هیجـــان زده بودم و خوشحــال از انتخابم.
وارد اتوبوس مدرسه شدم.
غوغایی در اتوبوس برپا بود ... من که وارد شدم ناگهان همه ساکت شدند و به من نگاه کردند.ناگهان از ته اتوبوس پسری فریاد زد:
"اونو نگاه کنید یه پارچه روی سرش انداخته"
وبقیه به تبعیت از اون منو هو کردند!
در اتوبوس باز بود و من هنوز هم فرصت فرار داشتم اما لحظه ای با خخودم فکر کردم
امروز فــرار کنم ... فــردا چــه؟؟
بالاخره که باید به مدرسه بروم
ترسیده بودم برای همین شروع کردم به راز و نیاز با خدای خودم تا حجابم را حفظ کنم.
خاطره ای از زهرا گنزالس، مسلمان شیعه ی آمریکایی


داستان تاثیر گذار(پیرمرد و دختر)

پیرمرد از دختر پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه.
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
- راست می گی؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.

چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...

به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.

داستان تاثیر گذار شخص و قبرستان

شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبرها جلوی درِ خانه‏هاست و سن ‏مرده‏ها کم است؛ یکی شش ماه، یکی یک سال، یکی سه سال، یکی ده روز. ‏از شخصی پرسید: جریان چیست؟ در جواب گفت: ما اینجا مرده‏ها را جلوی ‏خانه دفن می‏کنیم که هر روز وقتی از خانه بیرون می‏آییم، به یاد مرگ و آخرت ‏بیافتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و . . .


مطالب جذاب مذهبی،داستان زیباقبرستان وادی السلام...


بقیه در ادامه مطلب بخوانید . . .


 

ادامه مطلب ...