مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون

مرجـع مطالـب فرهنـگی مذهبـی

مرکز مطالب فرهنگی مذهبی اجتمایی ،بانک مطالب مذهبی و فرهنگی و مطالب فرهنگی در موضوعات گوناگون

باب اسفنجی شلوار مکعبی!

به نام خدا
 محسن هستم نویسنده ی جدید این وبلاگ که در مورد فراماسون و ... مطلب میذارم
امیدوارم بتونم نظرتونو جلب کنم!

حتما بخونین!

 


اخطار: این مقاله گذری است در مورد کارتون باب اسفنجی شلوار مکعبی. در این مقاله سعی شده است که پیام های ناخودآگاه و مفهوم های پشت پرده آن مورد بحث و تجلیل قرار گیرد. از دوستان و افرادی که دارای نگاه متعصبانه و پیش داوری هستند توصیه می شود که مقاله را مطالعه نفرمایند زیرا در این مقاله به تمام آیتم ها و کاراکترها و... فیلم مورد نقد قرار می گیرند و امکان دارد که از خواندن آن ناراحت گردند. خواهشأ فقط دوستانی که دید باز به مقوله مبحث جنگ نرم دارند با ما همراه شوند و مقاله را مطالعه فرمایند در غیر این صورت توصیه می شود که از خواندن آن اجتناب فرمایند.

بقیه در ادامه مطلب...

نظر یادتون نره...:)

  


اخطار: این مقاله گذری است در مورد کارتون باب اسفنجی شلوار مکعبی. در این مقاله سعی شده است که پیام های ناخودآگاه و مفهوم های پشت پرده آن مورد بحث و تجلیل قرار گیرد. از دوستان و افرادی که دارای نگاه متعصبانه و پیش داوری هستند توصیه می شود که مقاله را مطالعه نفرمایند زیرا در این مقاله به تمام آیتم ها و کاراکترها و... فیلم مورد نقد قرار می گیرند و امکان دارد که از خواندن آن ناراحت گردند. خواهشأ فقط دوستانی که دید باز به مقوله مبحث جنگ نرم دارند با ما همراه شوند و مقاله را مطالعه فرمایند در غیر این صورت توصیه می شود که از خواندن آن اجتناب فرمایند.


مبحثی که شما دوستان آن را طبق نظر سنجی تعیین نمودید این بود که گروه فراماسونری ممنوع در مورد باب اسفنجی شلوار مکعبی مقاله بنویسد. اولین موضوعی که به آن اشاره خواهیم کرد موضوع شیرین نمادگرایی است. چون ناگفته نماند بعضی از دوستان ما، بیشتر به جنبه نمادگرایی علاقه نشان داده اند. اشکالی ندارد، اما باید بدانید و بدانند دلیل نمادگرایی در کارتون ها و فیلم ها و بازی ها و... برای چیست؟ نمادگرایی چند جنبه دارد که می توان به موارد ۱: آماده سازی ذهن ۲: مبحث انرژی ۳: ترویج فرهنگ اشاره کرد. جالب اینجاست که ما فقط در عرفان یهود (کابالا) است که چنین ویژگی هایی را مشاهده می کنیم. قبل از اینکه تصاویر را خدمت حضورتان نشان دهم لازم می بینیم که به ۳ آیتم های اشاره شده توضیح مختصری دهیم. ۱: آماده سازی ذهن: به چیزی گفته می شود که قبل از وقوع حادثه، شما نسبت به آن آگاهی مبهم داشته باشید. منظور از آگاهی مبهم این است که به طور مثال به صورت مستقیم به شما قرار نیست که بگویند در سه شنبه یازده سپتامبر۲۰۰۱ قرار است برج های دوقولوی تجارت جهانی مورد حمله قرار بگیرد. چه بسا آن را به زبان کدوار (استعاره ای) به شما پیوسته از سال ها قبل از وقوع فاجعه از طریق رسانه ها مانند کامپیوتر و بازی ها و فیلم ها و موسیقی و...به شما القا می کنند. (به طور مثال برای آماده سازی مردم امریکا برای واقعه یازده سپتامبر از حدود ۳۰ سال قبل روز واقعه، بیشتر فیلم های هالیوود از عدد ۹=سپتامبر و ۱۱=روز واقعه به صورت نمادین استفاده کرده است.) ۲: مبحث انرژی: قبلأ هم به صورت مفصل در مقاله های ابعاد انرژی انسان و انرژی معماری در مورد آن بحث شده است اما برای یادآوری می توان گفت که شیء ها یا به طور کلی اجسام بی جان انرژی آن ها نه مثبت است و نه منفی، بلکه انرژی اجسام خنثی می باشند و تنها با دخالت انسان است که تعیین می شود که گرایش مثبت و منفی پیدا کنند. (به طور مثال می توان به عدد شیطانی ۶۶۶ اشاره کرد که در تمامی بارکدهای کالاها برای سوق دادن کالا به سمت انرژی منفی استفاده می شود)

۳: ترویج فرهنگ آخرین گزینه نمادگرایی است، به عبارت دیگر چون شما به صورت دائم (داده ها یا همان فرهنگ) را در رسانه می بینید، در ابتدا در صورت تداخل و تضاد بین فرهنگ ها دچار "آنومی" امیل دورکیم می شوید. (در این مقاله متأسفانه نمی توان به آنومی اشاره کرد) اما با گذشت زمان آن را در خود درونی خواهید کرد. (فرهنگ پذیری یا همان تهاجم فرهنگی) و این الگوپذیری می توان به دو حالت ۱: خودآگاه ۲: ناخودآگاه (این مورد وحشتناک ترین آن است) صورت بپذیرد. حال آن که فلسفه نمادگرایی را متوجه شدید به چند نمونه نمادگرایی کارتون باب اسفنجی شلوار مکعبی آشنا شوید.

مفهوم الگوی زندگی دومین مبحثی است که ما برایتان انتخاب نموده ایم. شاید برای بعضی از دوستان این مورد خنده دار محسوب شود اما در کارتون باب اسفنجی که مخاطبان آن اغلب کودکان تشکیل می دهند به عنوان اولین نکته این را آموزش می دهد که در هنگام خوابیدن فقط شورت (کمترین پوشش) را باید دارا باشند (این نکته در بیشتر فیلم های هالیوود هم رعایت می شود) شاید به نظر خیلی ها این مورد اصلأ نکته مهمی نباشد اما به نظر ما این نکته در عین ریز بودن، به صورت ناخودآگاه بر روی خیلی ها از جمله کودکان از طریق کارتون تزریق و فرهنگ پذیری می شود. (یادمان باشد که هدف جنگ نرم، همان فرهنگ قوم ها است) دیدگاه دیگری که در فیلم وجود دارد عقیده اومانیسم است. جایی برای توضیح اومانیسم در این مقاله نیست اما برای آشنایی مختصر با این مکتب می توان گفت که امانیسم یعنی خود محوری، انسان محوری. به عبارت دیگر می توان گفت که انسان مسئول همه چیز است و او در رأس محور قرار دارد (کاملأ متضاد عقیده دین است چون در رأس محور دین خدا قرار دارد) و تنها به خواسته های خود را محور خواسته های جهان قرار می دهد. (مانند منطق کراتوس در بازی خدای جنگ) این دیدگاه به صورت کاملأ حرفه ای در کارتون برای کودکان به تصویر کشیده می شود. لازم به ذکر است که کودکان در این فیلم به کاراکترهای ۱: باب ۲: پاتریک ۳: اختاپوس خلاصه می شوند. و حال اگر اندکی توجه کنیم عقیده اومانیسمی به کودکان به زبان استعاره ای یعنی تنها زندگی کردن آن ها در خانه هایشان القا می شود. خانه هایی که مجردی می باشند، زیرا هیچ کدام از آنان ازدوج نکرده اند و در حالی که می توانند با خانواده هایشان زندگی کنند اما حاضر به انجام چنین کاری نیستند. چون در خانه والدین زندگی کردن به معنی تفاهم و وحدت و همکاری است اما این ویژگی های مذکور با مکتب اومانیسم همخوانی ندارد. جالب است که باب اسفنجی و پاتریک  و اختاپوس هر سه دارای والدین هستند اما برای هدف های خاص خودشان (اومانیسم) تنها زندگی می کنند.

مبحث بعدی آن، موضوع سرمایه داری کلان و لیبرالیسم اقتصادی است. شما دوستان از طریق شرطی سازی ذهنی که قبلأ هم در مورد آن بحث کرده ایم به توسط این کارتون ذهنتان به سمت سرمایه داری و اقتصاد غرب حرکت می کند. (جالب است که غرب هم در واقعیت مصرف کردن هرچه بیشتر کالا و ثروت را نماد فرهنگ بالا و مدرنیسم می داند) به عبارت دیگر به طور مثال اگر بازیگر و یا خواننده مورد علاقه تان لباس خاصی را بپوشد شما به طور ناخودآگاه به آن لباس ها هم علاقه مند خواهید شد. و حال چون یکی از بامزه ترین و دوست داشتنی ترین کاراکتر کارتون آقای خرچنگ است و شما هم به او علاقه دارید (همان خواننده مورد علاقه) در طولانی مدت ویژگی های ذاتی او که هدف دنیای غرب یعنی پول پرستی و وابسته شدن به دنیای مادیات یا ماتریالیسم (همان لباس خواننده مورد علاقه) را الگو خواهید پذیرفت.

مبحث بعدی تضاد و اختلاف است که به آن اشاره خواهیم کرد. توضیح زیبایی از آقای جورج چارلین به یادمان است که در مقوله تضاد این طور گفته بودند. بخشی از سخنرانی ایشان در این زمینه: "و حالا برای اینکه که کفه ترازو را متعادل کنم می خوام در مورد چیزهایی صحبت کنم که ما رو در کنار هم جمع می کنه. چیزهایی که به جای تفاوت ها، ما رو متوجه شباهت هامون می کنه. چون هر چیزی که در مورد این کشور (امریکا) می شنوید در مورد تفاوت هاست. رسانه و سیاست مردان در مورد چیزهایی صحبت می کنند که ما رو از هم جدا می کند. چیزهایی که ما رو از هم متفاوت می کنه. و این روشی است که طبقه حاکم در هر جامعه ای استفاده می کند. اون ها سعی می کنند که مردم رو از هم جدا کنند اون ها طبقه متوسط و پایین کشور رو به جون هم می اندازند تا ثروت مندان و طبقه ممتاز بتوانند همه پول ها را بالا بکشند. به همین ساده گی کار می کنه. می دونید هر تفاوتی، چیزی است که اون ها در موردش صحبت می کنند. نژاد، قومیت، پیشینه، کار در آمد، تحصیلات، موقعیت اجتماعی، جنسیت." در ادامه سخنرانی ایشان: "سالانه میلیون ها دلار خرج تبلیغات می کنند تا اون چیزی که می خوان رو به شما تحمیل کنند. خوب ما می دونیم اون ها چی می خوان. اون ها می خوان هرچه بیشتر برای خودشون باشه و هرچه کمتر برای دیگران. ولی من بهتون می گم که اون ها چی نمی خوان. اون ها جامعه ای که بتونه منتقدانه فکر کنه رو نمی خوان. شما می خواین که خوب مطلع بشید، خوب آموزش ببینید و تفکر منتقدانه داشته باشید. اما اون ها این رو نمی خوان بهشون کمکی نمی کنه. بر خلاف منافعشونه. درسته، یه چیزی رو می دونید؟ آن ها مردمی نمی خوان که اینقدر باهوش باشند تا پشت میز آشپزخونه هم بفهمند که چه بد دارند نابود می شن توسط سیستمی که اون ها رو به ۳۰ سال قبل پرت می کنه. اون ها اینو نمی خوان. می دونید اون ها چی می خوان؟ اون ها کارگران مطیع می خوان، کارگران مطیع. مردمی که اونقدر هوش داشته باشند که ماشین ها را به کار بندزند و کاغذ بازی کنند. و اونقدر احمق باشند که بدون مقاوت کارهایی که هر روز اضافه می شوند رو انجام بدهند. با حقوق کمتر و ساعت کاری بیشتر، با سود کمتر و حداکثر اضافه کاری."

(به یاد آقای جورج چارلین ۲۰۰۸-۱۹۳۷)

و چه قدر زیباست که تمام نکات مذکور ایشان در این کارتون رعایت شده است. چرا که مقصود آقای چارلین از طبقه متوسط نماد آن در کارتون اختاپوس، و نماد طبقه پایین جامعه باب و پاتریک هستند و نماد فقر آن ها خانه این دوکاراکتر است. زیرا خانه باب یک نوع میوه (آناناس) است و خانه پاتریک زیر سنگ (نماد کارتون خوابی) می باشد در حالی که خانه اختاپوس واقعأ خانه ایده آل است. قشرهای فقیر (باب) و متوسط (اختاپوس) به جان هم می افتند و فقط سود آن را طبقه ممتاز (آقای خرچنگ) می برد. طبق گفته آقای چارلین، گفته شد که در تمام این کشور حرف از تفاوت ها زده می شود. و این نکته را می توان در تمام قسمت های فیلم مشاهده کرد، زیرا فقط یک اسفنج یک اختاپوس، یک پاتریک، یک خرچنگ، یک پلانگتون، یک سنجاب، یک نهنگ وجود دارد و همه آن ها حتی رنگ هایشان هم متفاوت است و این فقط به جنبه تفاوت ها آیتم هایی که ما را از هم جدا می کند اشاره دارد. برای کامل تر کردن گفته های آقای چارلین کمی می خواهیم شما را با امپریالسم و کاپیتالیسم آشنا سازیم. امپریالیسم:  امپریالیسم به نظامی گفته می‌شود که به دلیل مقاصد اقتصادی ویا سیاسی می‌خواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمین‌ها و ملتها و اقوام دیگر را زیر سلطه خود درآورد. سیاستی که بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است. کشورهای امپریالیسم چون از حالت خرده سرمایه داری به حالت سرمایه داری کلان در می آیند، دچار تورم تولید و در مقابل آن کمبود مواد خام می شوند. این کشورها اغلب در ذاتشان هست که کشورهای دیگر را کنترل و به مستعمره خود در آوردند. کاپیتالیسم: مترادف کشورهای فرا صنعتی هستند و ۳ قانون اصلی دارد. ۱: مالکیت خصوصی را به طور غیر محدود محترم می شمرد و اجازه می دهد جمیع عناصر تولید از قبیل زمین وابزار و ساختمان و معادن، به مالکیت خصوصی درآید. خروج از این محور امکان ندارد، مگر در یک وضع استثنایی که ممکن است بعضی از منابع ثروت، ملی شود و به مالکیت دولت درآید. ۲: آزادی در ازدیاد ثروت: هر فردی می تواند از آن چه در تملّک دارد، بهره کشی کند و از آن استفاده ببرد وثروت خویش را تا هر مقدار بخواهد، افزایش دهد. ۳: آزادی در تصرف: نظام کاپیتالیستی همان گونه که آزادی بهره کشی را ضمانت کرده، آزادی مصرف را نیزتضمین نموده است و لذا هر فردی هر طوری که بخواهد، می تواند برای رفع نیازها و خواسته های خویش خرج کند و نوع کالاهایی را که می خواهد مصرف کند. انتخاب نماید و دولت فقط برای حفظ مصالح عمومی، مصرفی برخی کالاها همانند موارد مخدّر را می تواند ممنوع سازد. همانطور که آقای چارلین گفتند و شما فلسفه امپریالیسم را خواندید متوجه می شوید که این نکات به صورت زیرکانه در کارتون باب اسفنجی رعایت شده، چون در کارتون فقط یه فروشنده وجود دارد و بقیه خریدار (رابطه کشورهای کاپیتالیسم و امپریالیسم صنعتی و کشورهای وابسته و مصرفی) صاحب کشور (آقای خرچنگ) کمترین بهره را در مقابل بیشترین ساعت های کاری به زیردستان خود می دهد و این ویژگی یک حکومت امپریالیسم مثل امریکاست. کشورهای امپریالسم و کاپیتالیسم (امریکا) هیچ گاه علم و تکنولوژی های خود (فرمول همبرگر مخصوص) را به دیگر کشورها (پلانگتون) نخواهند فروخت چون دلیل وابستگی جامعه جهانی (افراد بیکینی باتم) به امریکا (آقای خرچنگ) است. این کاملأ یک نظریه علمی است که به آن در جامعه شناسی توسعه به آن "اصل وابستگی" می گویند. زیرا فقط شما عمومأ یک فروشنده (آقای خرچنگ یا همان نماد امریکا) را در کارتون مشاهده می کنید که به اهالی شهر رستوران دارد و هیچ کس رقیب او نیست "اصل انحصارگری".

امپریالیسم و کاپیتالیسم و طبق گفته های آقای جورج چارلین آن ها کارگران مطیع می خواند. مردمی که آنقدر هوش داشته باشند که ماشین ها را به کار بیندازند و کاغذ بازی کنند. و آنقدر احمق باشند که بدون مقاوت کارهایی که هر روز اضافه می شوند را انجام بدهند. با حقوق کمتر و ساعت کاری بیشتر، با سود کمتر و حداکثر اضافه کاری. باب اسفنجی دقیقأ همان فردی است که آن ها می خواهند، چون کم ترین حقوق را می گیرد. آنقدر عقل دارد که همبرگر درست کند (ماشین ها را به کار بیندازد) و آنقدر عقل ندارد که بفهمد که حقوق کمی دریافت می کند و اضافه کاری زیادی انجام می دهد. اما در مقابل آن، شخصی به نام اختاپوس است که سیستم آن را نمی خواهد چون کمتر کار می کند، بیشتر پول دریافت می کند، متوجه می شود که آقای خرچنگ او را استثمار می کند و آگاهی خیلی بیشتری نسبت به بی سوادی باب دارد. بنا به گفته های آقای چارلین و گفته های بنده در مورد امپریالیسم و کاپیتالیسم، می توان گفت که باب اسفنجی فردی است که تمام ویژگی هایی که امریکا و یک حکومت امپریالیسم خواهان آن است را دارد. و اختاپوس فردی است که فاقد تمام ویژگی هایی است که امریکا و یک حکومت امپریالیسم خواهان آن است و نسبت به آن آگاهی دارد. با این حال به نظرتان تصادفی است که باب اسفنجی چهره محبوب و دوست داشتنی فیلم می شود و اختاپوس به صورت چهره منفی و ضد حال به تصویر کشیده می شود؟ به عبارت دیگر کارتون می گوید که مانند باب (زیر سلطه حکومت و سیستم و فاقد تفکر انتقادی) باشید و مثل اختاپوس (که از استعمارگری باخبر و دارای تفکر انتقادی) نباشید. دلیل بی سواد بودن این دو قشر یعنی باب و پاتریک را می توان مثال شیرین عقل بودن پاتریک و گواهی نامه گرفتن باب اسفنجی را ذکر نمود که هیچ وقت قادر به آن نیست حتی یک مدرک رانندگی بگیرد. در حالی که قشر با سواد یعنی اختاپوس (همان فردی است که سیستم حکومتی چنین افرادی را نمی خواهد) دارای گواهی نامه رانندگی است. و یا مثال دیگر متوجه نشدن باب و پاتریک از علاقه نداشتن اختاپوس نسبت به آن ها یکی دیگر از مفهوماتی است که به احمق بودن باب و پاتریک می توان پی برد. مبحث بعدی بی بندباری جنسی است که زیرکانه در کارتون قرار گرفته است. برای مثال آقای خرچنگ که طبیعتأ خرچنگ است، باید فرزند او هم خرچنگ باشد، اما مشاهده می کنیم که فرزند او یک نهنگ می باشد! در ظاهر موضوعی طنز و خنده دار به نظر می آید اما پیام های مهم همیشه در طنزها ارائه می شوند. این موضوع نشان دهنده این است که آقای خرچنگ با انواع حیوانات، آزادانه نزدیکی داشته است و این پیام به مخاطبان کارتون یعنی کودکان القا می شود که به مسائل جنسی، دید آزادی داشته باشید. این پیغام در کارتون باب اسفنجی تصادفی نیست چون قوانینی که در امریکا و در بیشتر نقاط جهان تصویب شده است، دال بر آزادی جنسی و هم جنس گرایی و حتی در مواردی رابطه انسان با حیوانات بوده است. نکته دیگر کاراکتر کارتون، سندی (سنجاب) است که به عنوان یک زن در بیشتر مواقع به صورت تحریک آمیز، یعنی به صورت لباس زیر زنانه و شورت ظاهر می شود که به نظر ما می تواند بر روی کودکان در سنین پائین اثرات مخربی چون بلوغ زودرس بگذارد. فکر می کنید در جهانی که زنان را به چشم کالا نگاه می کنند و سالانه میلیون ها دلار از راه صنعت پورنوگرافی پول در می آورند تصادفی است که کاراکتر زن کارتون باب اسفنجی، در بیشتر مواقع به صورت تحریک آمیز جنسی به تصویر کشیده می شود؟ جواب یک کلمه: خیر.

نکته بعدی مرمیت من و پسر صدفی هستند که نماد حضرت عیسی (ع) و حضرت مهدی (ع) می باشند. این دو همیشه نماد نجات بیکینی باتم (جهان واقعی) هستند. مرمیت من و پسر صدفی مانند حضرت عیسی (ع) (به طور مثال زنده کردن مرده گان) و حضرت مهدی (ع) (به طور مثال طى الارض و نداشتن سایه) قدرت مأورای طبیعی دارند. اما شاید بپرسید که چرا این دو حضرت را با هم به صورت همکار و دوست در کارتون باب اسفنجی نشان داده اند؟ جواب ساده است، زیرا حضرت مهدی (ع) به همراه حضرت عیسی (ع) در بیشتر دین ها پیش بینی شده است که در آخرالزمان با هم ظهور خواهند کرد. به عنوان آخرین مبحثی که به آن اشاره خواهیم کرد مبحث تروریسم و خاورمیانه است. همه ما می دانیم که خیلی از کشورهای خاورمیانه نسبت به غرب کشورهای عقب مانده تری هستند، و همیشه هم همین کشورها یعنی کشورهای خاورمیانه در این تکاپوی این هستند که این عقب افتاده گی را رفع نمایند و به سمت پیشرفت حرکت کنند. اما در مقابل آن ها کشوری قرار دارد که سد پیروزی کشورهای خاورمیانه است و آن کشور همان امریکاست. و حال اگر توجه کنیم امریکا در کارتون باب اسفنجی همان آقای خرچنگ است (همانطور که لباسش هم رنگ پرچم امریکا یعنی قرمز و آبی و سفید می باشد) و پلانگتون همان خاورمیانه، و علم و توسعه پیشرفتی که خاورمیانه نکرده است همان فرمول ساخت همبرگر می باشد که آقای خرچنگ (امریکا) حاضر نیست به پلانگتون (کشورهای خاورمیانه) بدهد و هر وقت اگر پلانگتون (کشورهای خاورمیانه) برای توسعه و پیشرفت علم خود (به دست آوردن فرمول همبرگر) تلاش کنند، معرفی به دزدی (ارتکاب به حملات تروریستی و نقض حقوق بشر) خواهند شد. اما چرا چهره خاورمیانه در کارتون یک موجود تک سلولی پلانگتون انتخاب شده است؟ بنا به گفته یکی از تفسیرگران خاورمیانه، جناب آقای "فرهمند علیپور" می گوید: "امریکا و اسرائیل خاورمیانه ای را می خواهد که کشورهایش هیچ قدرتی در مقابل اسرائیل نداشته و بسیار ضعیف  شده باشند تا اسرائیل بتواند هدف های خود را از قبیل گسترش یافتنش از نیل تا فرات و اعلام نظم نوین جهانی را به راحتی در این منطقه اجرا کند." آیا به نظر شما تصادفی است که در بین تمام کاراکترهای فیلم که همه موجودات پرسلولی (نماد قدرت) هستند، پلانگتون که استعاره به خاورمیانه است موجودی تک سلولی (نماد ضعیف) به تصویر کشیده می شود؟ باز هم باید بگوییم خیر. اما چرا تک چشم؟ چرا نماد دجال را بر او قرار داده اند؟ جواب بسیار ساده است. می دانید دجال در کدام سرزمین به عنوان مسیح ظهور خواهد کرد؟ جواب یک کلمه: اورشلیم. می دانید اورشلیم در کدام منطقه قرار دارد؟ جواب یک کلمه: خاورمیانه. یعنی دجال (ضد مسیح) زمانی ظهور خواهد کرد که خاورمیانه ضعیف (تک سلولی) گشته است. به این علت  است که چون دجال در خاورمیانه ظهور خواهد کرد، پلانگتون در کارتون باب اسفنجی به صورت تک چشم به تصویر کشیده می شود. حال اگر در دنیای واقعی را ببینیم خاورمیانه در حال جنگ و ضعیف شدن (در حال تبدیل به پلانگتون شدن یا همان تک سلولی شدن) است و زمینه برای ظهور دجال در حال مهیا و آماده سازی است. آیا به نظر شما تصادفی است که تمام جنگ های امروز در خاورمیانه  قرار دارند؟

امیدواریم که از مقاله "باب اسفنجی شلوار مکعبی" گروه فراماسونری ممنوع استفاده برده باشید.

منبع:linkdin.ir


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.